من در میان مردمی هستم
که باورشان نمیشود تنهایــــم
میگویند خوش بحالت که خوشحالی
نمی دانند دلیل شاد بودنم باج به آنهاست
برای دوست داشتن مــــــــن

خدایا بیا پشت آن پنجره که وا میشود رو به سوی دلم
بیا پرده ها را کناری بزن که نورت بتابد به روی دلم
خدایا کمک کن که پروانه ی شعر من جان بگیرد
کمی هم به فکر دلم باش مبادا بمیرد !
خدایا دلم را که هرشب نفس می کشد در هوایت
اگرچه شکسته ، شبی میفرستم برایت …

خیلی وقته دلم حوصله آب شدن نداره
تنهایی همین نیس که کسی پیشت نباشه یا مثلا عشقت رفته باشه
من دلتنگم ، دلتنگه نفسهایی که یه روز با بیخیالی کشیده میشد ولی الان… افسوس که نفس کشیدن سخته و سختتر ندیدن اونه !

تیــــک تیـــک ثانیه ها در گوش دقایق می خوانند و دقایق برای ساعتها نجوا می کنند…
ساعتها ، روزها را به بازی می گیرند و روزهـــــــــا ماه هـــــــا را و ماه هــــــا سالهــــــــا را و این چنین می شود که ایام می گذرد و من روزهای بیقراری و دلتنگی و تنهاییم را با هزار روایت بی الفبا از حضور تو ترسیم می کنم و می گویم :
انگار همین دیـــــــــــروز بـــــــــــود...
.
.
وقتی تــــــــــو نیستی چقدر دلتنــــــگ می شوم گاهی خیلی زیاد و این دلتنگـــــــــی می بردم تا ترس ؛ یک ترس دائمی ک نکند این دلتنگی ها همیشگی بشود ؟!